شیخ الرئیس ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا در رده نام آورترین مشاهیر ایران زمین است که همه ایرانیان حداقل با نام او آشنایی اندکی دارند، ابن سینا را شاید بتوان یکی از نمادهای دوران شکوفایی علمی ایران دانست، دورانی که دامنه اثربخشی آن محدود به مرزهای جغرافیایی ایران نبود و جهان اسلام را نیز متاثر کرد و در نهایت باعث شد تمدنی مهم و تاثیرگذار در جهان با محوریت دانشمندان ایرانی شکل بگیرد که به تمدن اسلامی شهرت یافت.
ابن سینا را باید در این دوران پرستاره، ستاره ای پرفروغ دانست؛ مردی که دانش وسیع او از ریاضیات، نجوم، پزشکی و فلسفه باعث نوآوری های فراوانی شد و مرزهای جدیدی در دانش آن زمان به وجود آورد. کتاب های ماندگار او در زمینه های مختلف، نشانه ای از گستردگی موضوعات مورد علاقه او را نشان می دهند و دقت نظرش در هریک از شاخه هایی که به آن پا گذاشته است. با وجود گستردگی حوزه های علمی مورد علاقه او که او را به یکی از برجسته ترین چهره های جامع علمی تاریخ بدل کرده است بسیاری نام او را مترادف با فلسفه و پزشکی می دانند و کمتر پیش می آید که دیگر حوزه های فعالیت های او مورد توجه جدی قرار گرفته باشد.
ابوعلی سینا، دانشمندی جامع بوده که در حوزه های مختلفی از علوم دارای رساله و نظر است. نظریات فلسفی او که تاکنون هم مورد توجه جدی قرار دارد و شارحان، طرفداران و نقادان بسیاری درباره آرای او نظر داده اند، در کنار فعالیت های پزشکی ابن سینا که در تاریخ طب، جایگاه ویژه و معتبری برای او به وجود آورده، باعث شده است بیشتر مردم، او را به تخصص در این حوزه ها بشناسند؛ در حالی که نظرات و فعالیت های او در بسیاری از رشته های دیگر نیز شاید به همان اندازه مهم باشد، یکی از حوزه هایی که ابن سینا در آن فعالیت و مطالعات جدی داشته است، حوزه ستاره شناسی بود.
او یکی از نخستین افرادی است که در طبقه بندی رایجی که در زمینه علوم مختلف وجود داشت، دست برد. در یکی از این طبقه بندی های رایج دانش ستاره شناسی شامل رشته ها یا بحث هایی چون هیات، تقویم و طالع بینی در کنار یکدیگر می شدند.
باید توجه کرد؛ در آن دوران، اختربینی فعالیتی جدی با سنتی طولانی به شمار می رفت که به هرحال، منجمان خود را در برابر آن نیز پاسخگو می دانستند فراموش نکنید که این موضوع مربوط به حدود 1000 سال پیش است و قرار داشتن طالع بینی در زمینه های علمی موضوع عجیبی نیست واگر کاری قرار باشد عجیب به نظر برسد خارج کردن طالع بینی از زمره علوم دقیق و شاخه های محاسباتی نجوم نظیر هیات و تقویم است و این کار مهمی بود که ابن سینا در تقسیم بندی خود از علوم انجام داد و طالع بینی را از دیگر شاخه های عقلی نجوم خارج کرد.
بحث ها و شرح های معروفی نیز از توضیح و تفسیر پدیده های نجومی در کارهای ابن سینا به چشم می خورد که یکی از مهم ترین آنها به پدیده ای بسیار نادر بازمی گردد یعنی گذر زهره.
2 سیاره عطارد و زهره در مدارهایی به دور خورشید در حال چرخش هستند که نسبت به مدار زمین به خورشید نزدیک ترند، اما صفحه مداری که این سیارات به دور خورشید در حال چرخش اند با صفحه مداری که زمین به دور خورشید در حال چرخش است، دارای اختلاف زاویه اندکی است. در مورد سیاره زهره این زاویه در حدود 4/3 درجه است. اگر این زاویه وجود نداشت، هربار که سیاره زهره به مقارنه سفلی (موقعیتی که خورشید و سیاره زمین به ترتیب ذکر شده در یک جهت قرار گرفته باشند) می رسید، سیاره از دید ما ناظران زمینی از مقابل قرص خورشید عبور می کرد. اما این اتفاق نمی افتد و همان زاویه اندک بین صفحات مداری 2 سیاره باعث می شود هربار زهره اندکی بالاتر یا پایین تر از مقابل قرص خورشید عبور می کند و تنها در مواقعی خاص پیش می آید که دقیقا مقارنه این سیاره هنگامی اتفاق بیفتد که در همان زمان سیاره هم در محل تقاطع مدار خود قرار داشته باشند. چنین حالتی 2 بار در حدود هر 120 سال رخ می دهد، به عبارت دیگر الگوی وقوع پدیده گذر زهره به این ترتیب است که از حدود 120 سال 2 گذر به فاصله 8 سال از هم رخ می دهند و سپس باید منتظر بیش از یک قرن بعد برای تکرار این داستان ماند.
باتوجه به نادر بودن وقوع چنین پدیده ای، رصد و ثبت آن یکی از فعالیت های مهم و جالب توجه در تاریخ ستاره شناسی به شمار می رود. آخرین بار گذر زهره در سال 2004 رخ داد که در ایران هم قابل رویت بود و باردیگر در سال 2012 رخ می دهد، اما پیش از آن و آخرین باری که مردم توانسته بودند گذر زهره را ببینند، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه در ایران بود.
5 سال پیش از وفات ابن سینا گذر زهره در ایران و هنگام غروب رخ داده یعنی در 30 ماه می 1032 میلادیباتوجه به این که قرص سیاره زهره قطر ظاهری اندکی دارد و در آستانه توان تشخیص چشم غیرمسلح قرار دارد و همچنین شدت نور بالای خورشید در مقایسه با لکه کوچک سیاهرنگی که سیاره زهره می سازد باعث شده امکان رویت آن پیش از زمان ابداع تلسکوپ ها مورد بحث و چالش جدی پژوهشگران تاریخ علم باشد. براساس تاریخ رسمی گذر زهره، کسی که برای نخستین بار این پدیده را رصد کرد، جرمیا هورکس انگلیسی بود. او سال 1639 میلادی و اندکی پیش از آن که گذر زهره رخ دهد، با مرور محاسبات کپلر متوجه شد او در پیش بینی وقوع زمان گذر بعدی دچار اشتباه شده، و برخلاف پیش بینی کپلر، گرفت تنها چند هفته بعد رخ خواهد داد. او تلسکوپ کوچکی را در طبقه بالای کلیسایی نزدیک محل سکونتش نصب کرد و با کمک آن توانست زمان تعیین شده گذر سیاره زهره از مقابل قرص خورشید را رصد کند اما آیا او اولین کسی بود که به چنین موفقیتی دست یافت؟
در تاریخ نجوم اسلامی، گزارش هایی از منجمان مختلف درباره رصد و ثبت این پدیده وجود دارد. بررسی تطبیقی بسیاری از این گزارش ها با دیگر واقعیت ها نشان از اشتباه گزارش دهندگان دارد اما گزارشی که ابن سینا درباره این پدیده دارد بسیار متفاوت و قابل توجه است و اگر قابل اثبات نباشد، قابل رد کردن هم نیست.
ابن سینا در فصل هیات کتاب شفای خود به نجوم می پردازد و در خلال یکی از بحث های خود به بحثی قدیمی اشاره می کند که در آن درباره جایگاه فلک زهره و عطارد بحث شده است. ابن سینا در دفاع از نظر گروهی از این افراد استدلال می کند که فلک زهره باید میان فلک خورشید و زمین قرار داشته باشد و سپس در پاسخ به نظر مخالفانی که معتقد بودند در صورت این ادعا باید به طور منظم شاهد گذر زهره از مقابل قرص خورشید باشیم می نویسد دلیل بر این امر وجود ندارد چرا که اگر این دو فلک زاویه ای با هم داشته باشند این رویداد هر بار تکرار نخواهد شد و در مواقع خاصی رخ خواهد داد ضمن آن که من زهره را چون قطره سیاهی در مقابل قرص خورشید دیده ام.
این ادعا شاید به تنهایی هیچ چیز را اثبات نکند اما زمانی که تاریخ گذرهای زهره را مرور می کنیم متوجه می شویم که 5 سال پیش از وفات ابن سینا گذر زهره در ایران و هنگام غروب رخ داده یعنی در 30 ماه می 1032 میلادی. این گذر از نیمه غربی ایران قابل رویت بوده و با توجه به این که زمان آن نزدیک غروب بوده امکان رویت این پدیده بدون هیچ ابراز اپتیکی وجود داشته است.
جمع شدن این واقعیت در کنار دقت علمی ابن سینا و از سوی دیگر، این واقعیت که او بخش هیات شفا را در آخرین سال های عمرش نگاشته و در آن سال ها در نیمه غربی ایران حضور داشته، این احتمال را به طور قابل توجهی افزایش می دهد. به این ترتیب، شاید نخستین بار در تاریخ، این ابن سینا بوده که شاهد و ثبت کننده پدیده گذر زهره بوده و این اتفاق تا 1000 سال بعد که جرمیا هورکس آن را تکرار کرد، بی رقیب بوده است.
به هر حال ابن سینا با احاطه بر حجم بزرگی از دانش زمان خود چهره یک نابغه بی نظیر را برای خود ترسیم کرده است، اما سوال مهم این است که آیا او واقعا نابغه بوده؟ آیا ما براحتی می توانیم در مواجهه با افراد برجسته ای چون او با خطاب کردن آنها به نام نابغه و این که آنها ذاتا با ما فرق دارند مسوولیت ها و توانایی های خود را انکار کنیم؟ امروز کسی انتظار ظهور ابن سینای دیگری را به دلیل تخصصی شدن حوزه های علمی ندارد، اما در عین حال باید جمله ادیسون را به یاد آورد هر بار که نبوغ او را به رخش می کشیدند، می گفت در زندگی نوابغ، نبوغ تنها یک درصد نقش ایفا می کند. آنچه بقیه آن را می سازد پشتکار است. ابن سینا چهره درخشانی بود که به کار سخت، مطالعه ای پیگیر و پشتکاری تحسین برانگیز مرزهای نبوغ را پشت سر گذاشت. بسیاری ابن سینا را نابغه اعصار لقب داده اند و او را اعجوبه دانسته اند.